سیاسی، اجتماعی،دانشجویی

تلاشی برای آزادی و برابری

سیاسی، اجتماعی،دانشجویی

تلاشی برای آزادی و برابری

از نوع دیگر ... نگاه دوم

 

اسلام سیاسی یا دموکراسی آمریکایی. این نمایشنامه ای است که باید روی صحنه ای به وسعت تمام منطقه خاورمیانه بازی شود. چه آنهایی که پشت بلندگوهایی همچون کیهان چاپ تهران ایستاده اند و چه آنهایی که پشت (وی .او.ای)رادیوی صدای آمریکا جا خوش کرده اند. بازیگران هر روزهر شب آماده اجرای نقش هستند . منزه طلبان و زائران، ماجراجویان و صاحبان سرمایه، طرفداران دموکراسی آمریکایی و پیشگامان سرمایه داری، که البته بوش و بلر و مذهبیون مرتجع منطقه هم، وظیفه بزک کردن آن چه در هیبت زوال یافته ناسیونالیسم و دموکراسی خواهی و چه در شکل دینی آن را به عهده دارند . همه بر روی این صحنه عظیم مشغول ایفای نقش هستند . همه آنها علیرغم ده ها هزار داستان وحشتناکی که علیه یکدیگر به وسیله رادیو _ تلوزیون ، کتاب و مجلات و روزنامه ساخته می شود، عملا بر سر یک موضوع اتفاق نظر دارند. آن وحدت نظر این است : به هیچ وجه حتی به قیمت سیه روزی و در کام مرگ فرو رفتن میلیون ها نفر از مردم در هر گوشه جهان و تخریب محیط زندگی آنها، هرگز حاضر نخواهند بود لجام گسیختگی نظام اقتصادی _ اجتماعی حاکم بر دنیای ما انسانها ، یعنی « هرج و مرج و رقابت آزاد و دنباله روی از سود و مالکیت خصوصی ، و هر آنچه که ارزش های انسانی را به ضد خود تبدیل می کند » را حتی لحظه ای مهار کرده ، و در پرتو محدود کردن آزادیهای بی حد و حصر نظام جهانی سرمایه داری، نفسی به آزادیخواهی و برابری طلبی بدهند .

همه اینها در شرایطی است که در عرصه بین المللی ، قمار روی منافع مردم زجردیده منطقه از جمله ایران شکلی عینی تر به خود گرفته است. یک طرف این صحنه شوم ، نظام جهانی سرمایه داری به علاوه تمام خادمان فکری و محافظین سراپا مسلح آن قرار دارند که در نقش ناپدری این خانواده بزرگ در تلاش برای تبدیل نظام جمهوری اسلامی ( فرزند ناخلف خود به عنوان یک دولت سرمایه داری ) به سیستم تعریف شده و چهارچوب مناسبات جهانی قدم بر می دارد و به دلیل وجود بزرگترین منابع سوختی جهان در این منطقه خصلتا حاضر به گذشت از این رویکرد سیاسی نیستند. و طرف دیگر آن. طرف دیگر این صحنه ، جناح مکتبی و مذهبیون قرار دارند که بیشترین سهم در ساختار قدرت ایران را تحت اختیار دارند و ضمن تلاش برای ادامه حفظ سرکردگی سیاسی ، تز تحمیل ساخت اجتماعی _ اقتصادی عقب مانده خود را به نظام جهانی سرمایه داری همچون کره شمالی و کوبا را دنبال می کنند. اما واقعیت دیگری هم وجود دارد . روی این صحنه بزرگ نمایش ، هر دو طرف قدرت ، از متحدین حلقه به گوش و محلی خود نیز بهره می برند. جناح لیبرال مسلک و متحدین واقعی سیاست های غرب یعنی دو خردادی ها به سرکردگی خاتمی و هاشمی رفسنجانی که این روزها به شدت یکی در عرصه خارجی و دیگری در مسائل داخلی درگیرند ، در لباس مضحک بزرگ خاندان و روشنفکری دینی! ، مشغول بازی در نقش های خود هستند. همچنین نباید اقمار دیگر این منظومه وابستگی از قالیباف و اخیرا موتلفه و دارو دسته ابراهیم یزدی گرفته تا کوتوله های سیاسی دیگر سلطنت طلب و ناسیونالیست و قوم گرا و آمریکایی طلب مانند گنجی و سازگارا و مهتدی و فرخ نگهدار و پهلوی و عباس میلانی و ... را نادیده گرفت . اینان در عرصه بین المللی سیاست بی غل و غش سازش با سرکردگان سیاسی نظام سرمایه داری را پیگیری کرده و در آینده نیز همچنان تاج افتخار! مداحی برای سرمایه داری را بر سر خواهند داشت. این جناح از نظر اقتصادی دنباله روی پدران معنوی و سیاسی خود یعنی تمام راستگرایان غرب و پروژه های فکری و سیاسی نولیبرال و ادامه قدرتمند خصوصی سازی ، تلاش برای جذب سرمایه گذاری خارجی و حفظ سرمایه و مالکیت و همچنین عقب زدن پرولتاریا در عرصه مبارزه با این سیاستها را مد نظر دارند . کمااینکه در هشت سال به دست گیری ارکان قدرت توسط بخشی از این عناصر دغلباز همین رویه را پیش گرفتند. اینها فقط یک وجه از دورنمای حرکت سیاسی راستگرایان پرو غرب و مرتجعین حاضر در صحنه داخلی است . طرف دیگر آن متحدین جناح مکتبی اند که پشت سر اسلام سیاسی از سپاه و بنیاد جانبازان و مستضعفین و قدس رضوی گرقته تا احمدی نژاد و ... را در بر می گیرد و خاستگاه اکثریت این جماعت ازبین کسبه ، بازاریان و صاحبان اصلی سرمایه دولتی است . همانطور که قبلا اشاره کردم این جناح در عرصه سیاست خارجی تز قالب کردن نظام خود را به روابط سرمایه داری جهانی را هدف قرار داده و بطور کلی از نظر اقتصادی نیز با همه نتایج به دست آمده از بحران های داخلی ناشی از نحوه غیر دموکراتیک استفاده از درآمدهای نفتی ، همچنان اقتصاد خنده آور رفاه برای کاهش تنش های اجتماعی را در دستور کارخود دارد. و مهمتر از آن اینکه ، در این شرایط سیاست خود خوانده خصوصی سازی !!!( با دادن طرح های دست و پاشکسته عمرانی به وابستگان درون قدرت « همانند سپاه») که طبیعتا هیچ تاثیری بر توسعه اقتصادی خلق ایران ندارد، در راس برنامه های این جناح قدرت قرار گرفته است. ناگفته نماند که با این اوضاع و احوال آنچه از درآمد باد آورده نفت هم باقی می ماند از یک سو صرف دستگاه های متعدد امنیتی و تاسیسات نظامی و عریض و طویلی می شود که به گفته آقایان بیست درصد مخارج کل را می بلعد و از سوی دیگر ، در سازمان های مذهبی بی در و پیکری ریخته می شود که به قول بسیاری از ناظران آگاه ، اولی ابزار مادی حفظ رژیم است و دومی ارکان فکری لازم برای این کار را فراهم می سازد
با این اوصاف به راحتی می توان مشاهده کرد که اسلام سیاسی و لیبرالیسم ناقص الخلقه ایرانی در پناه کاریکاتوری از آزادیخواهی آمریکایی و همچنین عدل خواهی اسلامی! مخرج مشترک نظامی را می پویند که در آن همه چیز وقف کسب سرمایه و نفع شخصی و گروهی شده باشد. هر دو جریان یعنی اصلاح طلبان پرو غرب ایران و جناح مکتبی بر خلاف عقیده هواداران خود و هوچی گری هایی که در این زمینه صورت می گیرد نه تنها به دلایل متعدد از جمله خاستگاه اجتماعی اشان نمی توانند نافی مناسبات اقتصادی سرمایه داری باشند بلکه هر یک در زمینه اجتماعی قویا تز سرکوب و عقب راندن مهمترین جنبش های اجتماعی ( کارگری، دانشجویی و زنان) و کنترل آنان را همانطور که بارها دیده ایم در دستور کار خود گنجانده اند
واقعیت آن است، تمام آنچه که از دموکراسی خونین آمریکایی و اسلام سیاسی در طول چندین سال گذشته می توان برداشت کرد، مقدم قرار دادن حقوق صاحبان خصوصی و دولتی سرمایه بر همه چیز بوده است، رسالتی که سر کردگان قدرت، برای سازمان دادن جامعه ای برده وار بر پایه پول و ثروت و حفظ منافع خود در هر گوشه از جهان، قائل شده اند . لذا از دید بسیاری از نیروهای مترقی حاضر در صحنه سیاست ایران، حاکمیت سرمایه داری چه تحت لوای اسلام سیاسی باشد و چه تحت لوای دموکراسی ای که در چهار چوب ادبیات لیبرالی حاکم بر جهان پا گرفته باشد، باز این حاکمیت با خودکامگی و سرکوب باز تعریف می شود . به خاطر همین حقیقت ساده باید به یاد آوریم که این بحث ، همچنان بحث قدیمی مربوط به نحوه ادامه حیات جوامع بشری است . تعارض میان آنهایی که صاحب هیچ چیز نیستند و آنهایی که صاحب همه چیز هستند. تضاد میان سرمایه دارانی که می خواهند به هر قیمتی ، نظم خاص خود را بر مردم تحمیل کنند و آنهایی که حاضر به تحمل این بی عدالتی نیستند . جنگ بین رژیم هایی که حفظ ثروت و منافع حامیان و اربابان فراملیتی خود را در گرو دوام سیه روزی ومحرومیت مردم می بینند و آنها که ناگزیرند نیروی کارشان را در بازار بفروشند و در آرزوی توزیع عادلانه ثروت و محو طبقات شب را به روز و روز را به شب بگذرانند. تعارض میان اقلیتی انگل که از مدافعان سر سخت این نظام جهانی اند و آزادی را به معنای آزادی عمل سرمایه می دانند و مصالح آن را با نیازهای حیاتی توده مردم یکی می شمارند و برخی از آنها امپریالیسم را عین دموکراسی قلمداد می کنند، و میلیونها انسانی که میل به آزادی و برابری اینجا و آنجا قلوب توده مردمی را که از ظلم و ستم فرمانروایان مستبد جوامع طبقاتی گریخته اند و در جستجوی دنیایی انسانی بر آمده اند .
هردو اردوگاه اسلام سیاسی و دموکراسی آمریکایی در یک جبهه، خواهان حفظ نظمی فرا مرزی هستند که در آن تمرکز قدرت و ثروت در دست مشتی سرمایه دار دولتی و خصوصی باقی بماند. مرز بین این اردوگاهها یعنی هواخواهان استبداد و دموکراسی بورژوایی کاملا مشخص نیست . به سخن دیگر تحت تاثیر شرایط و اوضاع اقتصادی وسیاسی، برخی از حضرات هر از چند گاهی، آگاه یا ناخود آگاه از مرز می گذرند و به طرف اردوگاه مقابل می روند . لیکن خطوطی پر رنگ از جنس خون میلیون ها زن و مرد و کودک ، مرز بین منافع جبهه ارتجاع و صاحبان سرمایه و توده مردم را شکل می دهد که بسیار قابل رویت است و تحت هیچ شرایطی آزادیخواهان و برابری طلبان چنانچه در کنار مردم بمانند از این مرزها نمی گذرند. این امر طبیعتا تنها به منافع طبقاتی آنها بستگی ندارد ، بلکه به روحیه ها ، دغدغه ها و نگرانی های آنها نیز مربوط می شود : آیا حفظ نظم سرمایه داری و قدرت و دولت مقدم است یا آزادی و عدالت ؟ حدود این مرزنه تنها دربین گروههای درگیر این مسائل، بلکه در قلب فرد فرد مردم نیز مشخص است . پیکار بنا بر ضرورت تاریخی خود مجددا در شرف آغاز است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد