سیاسی، اجتماعی،دانشجویی

تلاشی برای آزادی و برابری

سیاسی، اجتماعی،دانشجویی

تلاشی برای آزادی و برابری

(فصل جدایی) از نوشته های پیشین

شواهد امر نشان می دهد آنچنانکه امروز، مبارزه حاد طبقاتی در صحنه بین المللی ، از فرانسه و آلمان و انگلیس تا کشورهای آمریکای لاتین ، همه توجهات را مجددا به سمت سوسیالیسم و برنامه های انقلابی اش کشانیده ، به نظر می رسد در ایران نیز از دل شرایط بسته و خفقان آور اجتماعی جنبشی اصیل و نوزا از درون دانشگاه سر برآورده که به راستی فضای عقیم و منفعل دوران اصلاح طلبی ! را کنار زده و اکنون تبدیل به به کانون تحول طلبی و نماد واکنش و مقاومت شده است . با توجه به این وضعیت ، یکی از مناقشات جدی که در زمینه گروههای علنی کار دانشجویی در جریان است موضوع حضور یا عدم حضور دانشجویانی است که احیانا گرایشات مذهبی یا سکولار و یا هر گرایش عقب مانده م نیم بند دیگری ندارند و تحت عنوان چپ از حضور در در انجمن های اسلامی « تنها جریانی که علیرغم گذشته مرتجع و محافظه کار خود ، دانشجویان در آن اجازه فعالیت دارند » منع می شوند . ابتدا باید گفت روشن است که مشخص نمودن مصادیق چنین افرادی علیرغم وجود حتی مرزبندی بسیار مشخص بین چپ رادیکال و چپ انتقادی ! برخی اوقات خود چالش برانگیز و محل منازعه است . اما با اینحال  از نظر من و دیگر رفقا آنطور که در عمل دیده ایم لزوما تفاوتی در ماهیت بین طرفداران ( جهان آزاد) و فرصت طلبانی که سازگاری بین اسلام و دموکراسی را در بوق و کرنا کرده و در صفوف مردم جای گرفته اند ، با چپ های خود معرفی که دم از عدم شکل گیری تشکیلات توده ای می زنند و تنها قائل به سرهم بندی مشتی خزعبلات ذهنی در اردوگاه چپ هستند ، وجود ندارد .

 لذا به نظرمن گویی چاره ایی نیست تا ضرورتا خط پررنگی به سرخی تاریخ مبارزه میان ما ( فعالان دانشجویی ) و آنان که سر خود را با ائتلافات رنگارنگ و مقطعی و لیبرال مسلک گرم می کنند ، کشیده شود. نه از سر بیکاری و شکم سیری و نه از سر خیال پردازی و بازار گرمی و حتی نه از سر آنکه لابد من مزدور دستگاه سرکوبم و دیگری با کلی حمایت داخلی و خارجی و ... سربازان بی مدعای دموکراسی !! بلکه از سر آنکه بخش اصلی هویت ما یعنی جنبش چپ دارای هویتی به قدمت تاریخ است . هویتی که اعتقاد دارد اکنون دیگر بی بند و باری ، ویرانگری و ضدیت نظام سرمایه داری با انسان را نمی توان تحت عنوان هر گونه اصلاحات پنهان کرد . هویتی که از اساس به بشریت ایمان دارد. همان انسانی که در مبارزه با دشمنان طبقاتی و استثمارگران داخلی و خارجی علیرغم تحمل سخت ترین رنجها و مرارت ها و پرداخت خون آلود ترین بها بر سر عدالت و برابری در تاریخ ، امروز حداقل توانسته مدعی باشد و بگوید که دیگر گرسنگی سرنوشت محتوم انسان ها نیست . هویتی که حامل صریح ترین تجربیات علوم جامعه شناختی است و اعلام می کند که دولتها بنا به ماهیت وجودی اشان طبیعتا وسیله اعمال زور طبقه حاکمند . اعلام می کند مالکیت خصوصی وسایل تولید اگرچه زمانی خود محرک قدرتمندی برای پیشرفت بوده  اما حال با رشد نسبی حتی مردم کشورهای توسعه نیافته و پیشرفت تکامل و آزادی مردم کشورهای مترقی تر در تضادی آشتی ناپذیر بامردم زحمتکش قرار گرفته است .

در هر حال قصدم از مطرح کردن این مسائل نه تفصیر و نه اثبات آن ، بلکه قصدم صراحتا تشریح صورتبندی این دعواست . ساده انگاری خواهد بود که اصل منازعه را به برخوردهای شخصی و گروهی تنزل دهیم . چراکه دقیقا دعوا برسر سنگین تر کردن کفه دیگر ترازوی قدرت است . حتی اگر در این شرایط طرف دیگر مقابل ما چند تایی وابسته و یا جزوه بخوان دانشجویی باشند .

با این وصف اعتقاد دارم پیام جریان چپ رادیکال علیرغم وجود تکثر در آن بسیار روشن بوده و هست : همه ما می دانیم که آنچه خصومت نظام حاکم بر دنیای ما را بر می انگیزد انقلاب اجتماعی است . پدیده ای که توسط بزرگترین پراتیسین مارکسیسم ، لوکوموتیو تاریخ خوانده شده و نظام جهانی سرمایه داری چه در غالب کشورهای عقب مانده  و چه درکشورهای پیشرفته ، تحت هر عنوان مبتذلی در فکر پاک کردن این پدیده از اذهان عمومی هستند . دقیقا همین جاست که نقطه تفارف ما با هر تفکر سیاسی دیگر بر سر موضوع تغییر آشکار می گرد : (حرکت اجتماعی و متشکل شدن از پایین ، نقش قهر و پروسه انقلاب در تاریخ.) به همین دلیل بسیار واضح طرح امروزی مسئله انشقاق دربین فعالین دانشجویی با توجه به شرایط حاد اجتماعی و بروز آشکار خط کشی طبقاتی در بین مردم با مطالبی که در زیر خواهم گفت ، ضروری است :

1-   پر واضح است زمانی که حضور تفکراتی را که از اساس به لحاظ ماهیت و جهان بینی با یکدیگر ضدیت دارند ، در یک مجموعه جای دهیم و به رسمیت بشناسیم و آنرا مجاز بدانیم ، خود به خود باید در این میانه منتظر چند پارگی و اضمحلال این چنین مجموعه ای به دلیل عدم تجانس و شکنندگی باشیم . به همین جهت هر تشکلی با هر عنوان و کارکردی تنها ذاتا می تواند میزبان یک جهان بینی و چهارچوبی کلی با حفظ تفاوت در سلایق باشد . این پیش فرضی است برای شناساندن هر گروه سیاسی یا غیر سیاسی که الزاما می بایست به آن تن دردهد .اما آنطور که دیده ایم و از شواهد عینی بر می آید این فرض ابدا به موجب ضعفهای اساسی در این انجمن ها عملی نبوده است .

2-   حضور دانشجویانی با گرایش چپ رادیکال در یک تشکل همه گیر! در حال حاضر نه تنها موجبات پیشرفت و پیگیری هر چه بیشتر مطالبات حتی قشر دانشگاهی نیست بلکه تنها نتیجه آن نزاع و جدالی بیهوده است که نیروی ما را در پرداختن به این مجادلات ، کانالیزه و تضعیف خواهد کرد . در حالی که می بایست این نیروی جدی بیش از هر وقت دیگری صرف تحقق بخشیدن به اندیشه تحول و ارتباط با توده های مردم شود .

3-   اگر تا چند وقت گذشته این طرز تفکر ذهنی در بین فعالین چپ رایج بود که می توان از امکانات محدود انجمن های اسلامی و حتی کانون ها و ( ان.جی.او) های وابسته خارج دانشگاه برای حرکت در جهت پیگیری مطالبات مردمی و دانشجویی استفاده کرد و تجربیات دموکراتیک این نحله فکری را به این خرده گروههای وابسته انتقال داد ، اکنون دیگر با بیش از پیش مطرح شدن دخالتهای برنامه ریزی شده امپریالیسم در منطقه دایر بر فاسد کردن و از هم پاشیدن جنبش های اجتماعی و سیاسی و متعاقب آن کارشکنی در تکامل ساختار اجتماعی – سیاسی جوامع توسعه نیافته ، ضروری است که سریعا به خصوص گروههای چپ رادیکال دانشجویی به عنوان بخش کوچکی از یک نیروی اجتماعی حاضر در صحنه ، زمینه های شکل گیری مرزبندی مشخص سیاسی را با جدایی از این گروهها که اولین مشخصه هویت آن ، مسلمان بودن دانشجویان است ، ( نه در گفتار بلکه در کرداری سیاسی ) فراهم کنند .

در نهایت این گروههای علنی و نیم بند دانشجویی گرچه در خلاء نبود تشکیلاتی منسجم و دموکراتیک هنوز از تایید اکثریتی از دانشجویان برخوردار هستند اما در تدوین و اجرای برنامه های یک گروه دانشجویی با دشواریهای لاعلاجی روبرو هستند ، علاقه مند ترویج مناسباتی دموکراتیک و مستقل از نهادهای وابسته به منبع قدرت هستند ، اما شهامت برخورد با نفوذ افرادی که مشخصا وابسته به احزاب مرتجع مشارکت و کارگزاران و همبستگی و نهضت آزادی و غیره اند را ندارند . به عنوان تنها گروه بزرگ دانشجویی مایل به پیگیری مسائل دانشگاه به نفع دانشجویان اند ، اما به دلیل ضعف تشکیلاتی از دخالت در کار دانشگاه و مشکلات ناشی از برنامه ریزی خودسر وزارت علوم پرهیز می کنند . خواهان بهبود موقعیت بد دانشجویان فعال در محیط دانشگاه هستند ، اما از دامن زدن به اعتراضات جدی و عملی علیه نهاد های بیرون دانشگاه هراس دارند و همانطور که شاهد بوده ایم اعتراضات تنها معطوف به نامه نگاری بوده است . لااقل در چند سال گذشته به دلیل حضور نیروهای مستقل و چپ دانشجویی تاکنون حتی ادوار تحکیم وحدت نیز خصلت ضد امپریالیستی داشته اند ، اما با حضور برخی افراد مشخصی چون رضا دلبری ، کیوان انصاری ، عبدا.. مومنی و... صراحتا باید گفت در جلب نظر دولتهای بیگانه غربی و مخالف کوشا بوده اند . گواه آن نیز دعوت کیوان انصاری و بقیه حضرات برای شرکت در کلاسهای آموزش دموکراسی در آلمان و امارات در آستانه برگزاری مسابقات جام جهانی بوده است . این تشکیلات به زعم خود ما فوق همه کشمکشها و برفراز درگیریهای ایدئولوژیک دانشجویی جای دارد ، اما  در اصل فقط یک تشکیلات درهم و برهم لیبرال مسلک است که توانایی رسیدگی به مطالبات و خواسته های میلیونی دانشجویان در شرایط اختناق را ندارد . واقعیت آن است ، این تشکیلات ذاتا به دلیل ماهیت اسلامی خود که اخیرا گرفتار محضورات ایدئولوژیکی ناشی از عدم همجنسی و شکنندگی ساختار خود هم شده است ، شایستگی نمایندگی فعالیت دانشجویان در راه رسیدگی به مسائل صنفی دانشگاه و مطالبات سیاسی را ندارد و نمی تواند شور و شوق و خلاقیت قشر دانشگاهی را که برای یورش بر ضعف و عقب ماندگی و ناکار آمدی ساختار اجتماعی اقتصادی ایران ، نهایت اهمیت را دارد ، برانگیزد . حال با توجه به مطالبی که در بالا گفتم ضروری است دانشجویان فعال در زمینه اجتماعی خصوصا بخشی از چپ گرایان که نقش اساسی خود را حتی در حرکتهای خردادماه امسال نیز به نمایش گذاردند ، به عنوان پیشروان پیگیر مطالبات مردم و دانشگاه به زودی زود ، فعالان انجمن های اسلامی و دیگر گروههای داشجویی مذهبی و سکولار! را با پرسشی بسیار پر اهمیت و اساسی روبرو کنند که آیا این تشکیلات اصلا توانایی ادامه حیات خواهد داشت ؟ یا اینکه اساسا بهتر آن است که برای خارج شدن از حالت خاصی از شیزوفرنی اجتماعی ( که در آن عملی برای گریختن از واقعیات صورت می گیرد ) به طور عینی و ذهنی در شکل گیری یک کنفدراسیون دانشجویی با یک چارچوب سیاسی مشخص و مترقی همکاری داشته باشند . بدون شک وضعیتی که در حال حاضر با اعلام جنگ علیه دانشگاه از سوی نهادهای امنیتی بوجود آمده برای همه ما اگرچه نامطبوع است لیکن با جدی تر شدن وقایع ، انتظار آن می رفت و در حال حاضر منطق حکم می کند علی الخصوص نیروهای چپ رادیکال فعال تر از گذشته به مسئله انشقاق بپردازند و برای یافتن راه حلهای مناسب تلاش کنند . امید دارم این نوشته هرچند کوتاه راه را هرچه بیشتر برای ادامه این بحث پیرامون مسئله ضرورت جدایی و شکل گیری تشکیلاتی مستقل برای چپگرایان حوزه دانشگاه باز کند .

پیمان پیران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد